❤ یک کار کوچیکی تو بانک داشتم
❤ یک کار کوچیکی تو بانک داشتم
انجام دادم و رفتم که ببینمش
شناسنامه ام واسه کاری که تو بانک داشتم دستم بود...
نشستیم تو آلاچیق...
شناسنامه رو گرفت و عکسم رو دید
گفت الهی قربون عکس بیریخت شناسنامت بشم من...
زشته کی بودی شما؟؟؟
گفتم بودم یا هستم؟؟
گفت زشت من بودی،هستی و خواهی بود
از اون اولشم مال من بودی
اینایی ام که قبل من اومدن تو زندگیت غلط کرده بودن با تو..
کلی خندیدیم...
شناسنامه رو ورق زد تا رسید به صفحه مشخصات همسر...
یه نگاه بهم کرد و اشک تو چشماش جمع شد و گفت: فقط اسم من باید اینجا نوشته بشه فهمیدی؟؟؟
اصلا بزار خودکار رو دربیارم همین الان اسمم رو اینجا بنویسم خیالم راحت شه...
گفتم:نه،نه،این کار رو نکن دیوونه اون وقت باید شناسنامه رو عوض کنم...
گفت پس قول میدی فقط اسم من اینجا نوشته بشه؟؟
گفتم قول چیه؟؟؟مگه میشه اسم کسی جز تو اینجا باشه؟؟؟
کلی ذوق کرد و از اون حرکات بچه گونه بامزش انجام داد...
حالا یه چند سال و چند ماه و چند روزی از اون ماجرا میگذره...
اتفاقی چشمم خورد به شناسنامه ام...
صفحه مشخصات همسر رو باز کردم
یاد اون روز افتادم
اشکام ریخت روی صفحه
هی صداش تو گوشم میپیچید: قول میدی فقط اسم من،اسم من،اسم من،فقط اسم من...
شناسنامه رو یه ورق دیگه زدم و رسیدم به صفحه وفات
خودکار رو برداشتم
تو صفحه وفات تاریخ جداییمون رو نوشتم
زیرشم نوشتم:فوت شد،همانی روزی که رفت فوت شد...
#امیرعلی_اسدی
انجام دادم و رفتم که ببینمش
شناسنامه ام واسه کاری که تو بانک داشتم دستم بود...
نشستیم تو آلاچیق...
شناسنامه رو گرفت و عکسم رو دید
گفت الهی قربون عکس بیریخت شناسنامت بشم من...
زشته کی بودی شما؟؟؟
گفتم بودم یا هستم؟؟
گفت زشت من بودی،هستی و خواهی بود
از اون اولشم مال من بودی
اینایی ام که قبل من اومدن تو زندگیت غلط کرده بودن با تو..
کلی خندیدیم...
شناسنامه رو ورق زد تا رسید به صفحه مشخصات همسر...
یه نگاه بهم کرد و اشک تو چشماش جمع شد و گفت: فقط اسم من باید اینجا نوشته بشه فهمیدی؟؟؟
اصلا بزار خودکار رو دربیارم همین الان اسمم رو اینجا بنویسم خیالم راحت شه...
گفتم:نه،نه،این کار رو نکن دیوونه اون وقت باید شناسنامه رو عوض کنم...
گفت پس قول میدی فقط اسم من اینجا نوشته بشه؟؟
گفتم قول چیه؟؟؟مگه میشه اسم کسی جز تو اینجا باشه؟؟؟
کلی ذوق کرد و از اون حرکات بچه گونه بامزش انجام داد...
حالا یه چند سال و چند ماه و چند روزی از اون ماجرا میگذره...
اتفاقی چشمم خورد به شناسنامه ام...
صفحه مشخصات همسر رو باز کردم
یاد اون روز افتادم
اشکام ریخت روی صفحه
هی صداش تو گوشم میپیچید: قول میدی فقط اسم من،اسم من،اسم من،فقط اسم من...
شناسنامه رو یه ورق دیگه زدم و رسیدم به صفحه وفات
خودکار رو برداشتم
تو صفحه وفات تاریخ جداییمون رو نوشتم
زیرشم نوشتم:فوت شد،همانی روزی که رفت فوت شد...
#امیرعلی_اسدی
۶.۵k
۰۴ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.