به تو گفتم گنجشک کوچک من باش

به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو من درختی پرشکوفه شوم».
و برف آب شد، شکوفه رقصید، آفتاب درآمد.
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست،

بزرگ ترین اقرارهاست.
من به اقرارهایم نگاه کردم
سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخندی زدی و من برخاستم
دلم می خواهد خوب باشم
دلم می خواهد تو باشم و

برای همین راست می گویم
نگاه کن
با من بمان...
#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۰)

این پاییز غصه ای عجیب دارددلی پر از غم های کهنه...سرمایی فرا...

بیا و بگو دوستت دارم تا ساز دلم شور بنوازد#ندا_شفایی #عاشقان...

هیچکس هم صحبت تنهایی یک مرد نیستخانه ی من با خیابان ها چه فر...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ آره‌من‌مریضم،مریض...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

بابایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط