چشمانم را باز میکنم و به آسمان مینگرم...
چشمانم را باز میکنم و به آسمان مینگرم...
سلام شهید من!
30 سال گذشت از پرکشیدنت...
و امروز چه قدرآسمان دل تنگ بودن توست...
این را آسمان شلمچه به من گفت
او که آفتاب سوزانش صورتت را نوازش میداد....
همان شلمچه ای که
روزها در دل خاکش عشق را جستجو میکردی...
و فریاد یا حسین سر میدادی
30 سال گذشت از نبودنت...
و من آرزو دارم
دستان مادری را که این فراق را تحمل میکند، ببوسم....
30 سال گذشت اما حتی ذره ای
یادت در دلهایمان کمرنگ نشد...
شهید من!
از آسمان که به ما مینگری
دعایمان کن...
که این روزها غبار گناه بلور دلها را آلوده کرده
شهید من سالروز شهادتت مبارک!
سلام شهید من!
30 سال گذشت از پرکشیدنت...
و امروز چه قدرآسمان دل تنگ بودن توست...
این را آسمان شلمچه به من گفت
او که آفتاب سوزانش صورتت را نوازش میداد....
همان شلمچه ای که
روزها در دل خاکش عشق را جستجو میکردی...
و فریاد یا حسین سر میدادی
30 سال گذشت از نبودنت...
و من آرزو دارم
دستان مادری را که این فراق را تحمل میکند، ببوسم....
30 سال گذشت اما حتی ذره ای
یادت در دلهایمان کمرنگ نشد...
شهید من!
از آسمان که به ما مینگری
دعایمان کن...
که این روزها غبار گناه بلور دلها را آلوده کرده
شهید من سالروز شهادتت مبارک!
۵۶۵
۲۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.