مهمانِ دختر است ولی جز نمک نخوردیک ظرف شیر بود علی جز نمک نخورددختر به گریه گفت که مهمانِ من مروشالش گرفت حلقهی در جانِ من مروپیش یتیمها پدری سر به زیر رفتاین بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت