چندپارتی(وقتی باهاش اجرا داشتی و...)پارت1
#فیک
#استری_کیدز
چندپارتی(وقتی باهاش اجرا داشتی و...)پارت1
عقربه های ساعت 12 شب رو نشون میدادن.چراغ های اتاق نسبتا بزرگ تمرینات تنها روشنایی ساختمان بزرگ کمپانی بود که از دور دیده میشد.اهنگ پلی بود و تو و لینو همچنان درحال رقصیدن بودین.
موهات روی شونه ات ریخته بودن و همراه با حرکات پیچ و تاب میخوردن،شما بزودی برای سینگل ترک مشترکتون اجرا داشتین و برای همین به تمرینات زیادی نیاز داشتین؛تو قسمت پایینی دنس رو انتخاب کرده بودی و لینو قسمت بالایی دنس رو به عهده گرفته بود.
کمرت از شدت تمرینات درد میکرد و فقط کمی با زمین خوردن فاصله داشتی که دستی محکم کمرت رو فشرد و مانع از افتادنت شد،حین دنس به آرومی توی گوشت زمزمه کرد.
-نباید کم بیاری ا/ت...من پشتتم فقط طاقت بیار
حالا وقت خروج لینو از صحنه بود،چون در این لحظه تو باید به تنهایی میرقصیدی و در آخر لینو مجددا به تو می پیوست.کمی ترسیدی،چون عادت به تنهایی رقصیدن روی استیج رو نداشتی.لینو دستی روی شونه ات کشید و بالبخند لب زد.
-کار سختی نیست ا/ت...تو از پسش برمیای قول میدم
نفس عمیقی بیرون دادی و حرفهای لینو رو توی ذهنت مرور کردی،دست ها و پاهات با ریتم همراه شدن و خیلی سریع و ظریف حرکات رو انجام میدادی.و جملات موزیک رو زیر لب زمزمه میکردی،اما درست در قسمتی از اهنگ که همیشه مشکل داشتی؛پای چپت با پای دیگه ات گره خورد و
محکم زمین خوردی،ناله ریزی سر دادی،لینو به سرعت به سمتت حمله ور شد و دستت رو گرفت و کمکت کرد بلند بشی؛سرتو پایین انداختی و سکوت کردی،گلوله های اشک به آرومی روی گونه ات سرازیر میشدن و با پوست دستش برخورد میکرد.چونه ات رو گرفت و سرتو بالا داد.
-داری گریه میکنی؟
دستشو پس زدی و سرتو مجددا پایین انداختی،اما عقب نکشید و سرتو بازهم بالا داد و بالحنی نگران لبهاشو ازهم فاصله داد.
-به من نگاه کن...چرا داری گریه میکنی؟
+من نمیتونم خوب برقصم...همش زمین میخورم!اگه برم روی استیج آبروم میره
حالا تو واقعا به گریه افتاده بودی،هق هق هایی عمیق که از سر ناامیدی و احساس کافی نبودن بودن.دستهاش رو به آرومی دورت حلقه کرد و جسمتو به آغوش کشید و دم گوشت زمزمه کرد.
-تو برای من بهترینی ا/ت...مطمئنم فردا به خوبی میرقصی پس لطفا گریه نکن
جسمتو از آغوشش فاصله داد و اشک های ریخته شده ات رو با انگشت شستش پاک کرد،دسته ای از موهات رو پشت گوشت زد و بوسه ای روی پیشونیت کاشت.
-تو میتونی...پس انقدر خود کم بین نباش
سرتو به نشانه تایید تکون دادی و مجددا با ریتم موزیک همراه شد.ساعت ها گذشته بود اما شما هنوز درحال تمرین بودین و عقربه ی ساعت روی 3 شب ساکن شده بود و همچنان درحال تمرین بودین.
#استری_کیدز
چندپارتی(وقتی باهاش اجرا داشتی و...)پارت1
عقربه های ساعت 12 شب رو نشون میدادن.چراغ های اتاق نسبتا بزرگ تمرینات تنها روشنایی ساختمان بزرگ کمپانی بود که از دور دیده میشد.اهنگ پلی بود و تو و لینو همچنان درحال رقصیدن بودین.
موهات روی شونه ات ریخته بودن و همراه با حرکات پیچ و تاب میخوردن،شما بزودی برای سینگل ترک مشترکتون اجرا داشتین و برای همین به تمرینات زیادی نیاز داشتین؛تو قسمت پایینی دنس رو انتخاب کرده بودی و لینو قسمت بالایی دنس رو به عهده گرفته بود.
کمرت از شدت تمرینات درد میکرد و فقط کمی با زمین خوردن فاصله داشتی که دستی محکم کمرت رو فشرد و مانع از افتادنت شد،حین دنس به آرومی توی گوشت زمزمه کرد.
-نباید کم بیاری ا/ت...من پشتتم فقط طاقت بیار
حالا وقت خروج لینو از صحنه بود،چون در این لحظه تو باید به تنهایی میرقصیدی و در آخر لینو مجددا به تو می پیوست.کمی ترسیدی،چون عادت به تنهایی رقصیدن روی استیج رو نداشتی.لینو دستی روی شونه ات کشید و بالبخند لب زد.
-کار سختی نیست ا/ت...تو از پسش برمیای قول میدم
نفس عمیقی بیرون دادی و حرفهای لینو رو توی ذهنت مرور کردی،دست ها و پاهات با ریتم همراه شدن و خیلی سریع و ظریف حرکات رو انجام میدادی.و جملات موزیک رو زیر لب زمزمه میکردی،اما درست در قسمتی از اهنگ که همیشه مشکل داشتی؛پای چپت با پای دیگه ات گره خورد و
محکم زمین خوردی،ناله ریزی سر دادی،لینو به سرعت به سمتت حمله ور شد و دستت رو گرفت و کمکت کرد بلند بشی؛سرتو پایین انداختی و سکوت کردی،گلوله های اشک به آرومی روی گونه ات سرازیر میشدن و با پوست دستش برخورد میکرد.چونه ات رو گرفت و سرتو بالا داد.
-داری گریه میکنی؟
دستشو پس زدی و سرتو مجددا پایین انداختی،اما عقب نکشید و سرتو بازهم بالا داد و بالحنی نگران لبهاشو ازهم فاصله داد.
-به من نگاه کن...چرا داری گریه میکنی؟
+من نمیتونم خوب برقصم...همش زمین میخورم!اگه برم روی استیج آبروم میره
حالا تو واقعا به گریه افتاده بودی،هق هق هایی عمیق که از سر ناامیدی و احساس کافی نبودن بودن.دستهاش رو به آرومی دورت حلقه کرد و جسمتو به آغوش کشید و دم گوشت زمزمه کرد.
-تو برای من بهترینی ا/ت...مطمئنم فردا به خوبی میرقصی پس لطفا گریه نکن
جسمتو از آغوشش فاصله داد و اشک های ریخته شده ات رو با انگشت شستش پاک کرد،دسته ای از موهات رو پشت گوشت زد و بوسه ای روی پیشونیت کاشت.
-تو میتونی...پس انقدر خود کم بین نباش
سرتو به نشانه تایید تکون دادی و مجددا با ریتم موزیک همراه شد.ساعت ها گذشته بود اما شما هنوز درحال تمرین بودین و عقربه ی ساعت روی 3 شب ساکن شده بود و همچنان درحال تمرین بودین.
- ۷.۵k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط