دختر کوچک به مهمان گفت میخوای عروسکهای من را ببینی
دختر کوچک به مهمان گفت :میخوای عروسکهای من را ببینی؟
مهمان جواب مثبت داد.
دخترک دوید و همه ی عروسکهای خود را آورد، بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
در بین آن ها
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید: کدام را بیشتر از همه دوست داری؟
… و پیش خودش فکر کرد: حتما باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت: این را دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی پرسید: این که زیاد زیبا نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست او را دوست داشته باشد.
اونوقت دلش می شکند …
مهمان جواب مثبت داد.
دخترک دوید و همه ی عروسکهای خود را آورد، بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
در بین آن ها
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید: کدام را بیشتر از همه دوست داری؟
… و پیش خودش فکر کرد: حتما باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت: این را دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی پرسید: این که زیاد زیبا نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست او را دوست داشته باشد.
اونوقت دلش می شکند …
- ۷۷۰
- ۰۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط