بیا مرا بتراش ای تنم بدستانت

بیا مــرا بــتــراش ای تـنـم بدستانت
در این سرای دلت در شبان رویایی
بیا مرا بتراش تا سحـر مرا بتراش
به لمس و بوسه و ناز و نیازو زیبایی
بیا مـرا بتراش در حریر و ابـریشم
به بسـتر شب تنهائی سوزعریانـت
بشـوق پـنجه کشیدن زپای تا بسرم
چـونوروسوسهً شمع ذوق چشمانت
زبوسه ریز لبانت ببـار گــل به تنم
شـراب تشنگی عشق در گلـویم ریز
بـبـردلـم بـه ســر بـالـهای مـژگـانت
به جـذبه های نگاهت زخود فرویم ریز
بکش مرا به خم و پیچ های آغوشت
به کوره ی نفــسـت آتشم کن،آبم کن
میان عشق قـوی پنجه ی دو بازویت
بگیرم و بـفشار، بشکن و خرابم کن💋 💋 💋
دیدگاه ها (۴۹)

گیسوانت را پریشان و شرابی کرده ای...چشم عسل ، ابرو کمان...

کتاب آغوشت سوره ی بدنت آیه ی لب هایت آنچنان پای بندم به این ...

تو مرجانی!تو درجانی..تو خود آرامشِ جانی!تو مروارید غلتانی!اگ...

حرفهایش، از نوازشهای اوشیرین‌تر است!!!از هر، انگشتش؛ هنر می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط