۱۹۰۰

p3
این بار دلیلی که باعث لبخند دختر شد، آقای کیم نبود.
بچه گربه ی کوچک نازی بود که جلوی باش بود و خودش رو به پای دختر می‌مالید
ا.ت، گربه رو به آرومی برداشت و بغل کرد.
آقای کیم، همون طوری که سرش بالا بود و داشت آسمان را نگاه می‌کرد گفت:
-:ببینم، تا حالا به جهان فکر کردی؟
+:شاید...این دنیا تنبیه ای بوده برای فرشته هایی که بر خلاف قوانین اون دنیا بودن
شاید این جهان اصلا یک بازی باشه و ما شخصیت هاش هستیم
کسی چه میدونه؟
جهان همیشه یک جایی به مردم خیانت کرده
نمیتونه همیشه براشون اون خونه ی امن باشه
شاید این دنیا آنقدر بد بوده که بعضی وقتا خدا بال چندتا از فرشته هاش رو کنده و گذاشته اینجا برای خوب کردن حال بقیه
جهان همیشه برای همه یک طور نبوده
شاید خیلی ها به چشم مسابقه نگاه کنن بهش
ولی
شاید فقط با درک کردن این که تنهایی چیه
برنده اش بشن...
میدونی؟
در آخر فقط خودتی و خودت
اونی هم که قول داده بهت که میمونه
یا میمیره
یا می‌ره
خود اینجا هم همیشگی نیست
هیچی همیشگی نیست
شاید برای همین اعتماد سخت شده...
ولی خب...دنیا، دنیای ای کاشک و شاید و چرا هاست.
دنیا، دنیا ی عجایبه
شاید برای همینه باید به مرگ های ناگهانی هم عادت کنیم
از دست دادن چیز های کوچیک که چیزی نیست.


شاید این گفت وگو و حرف های دختر
فقط قدم کوچیکی برای ورود به دنیای یکدیگر باشد:)
دیدگاه ها (۸)

داشتم فکر میکردم مردم چقدر داشتن عادی زندگی میکردند دیروز جش...

خب...میدونم متن قراره هیچ ربطی به ویدیو نداشته باشه ولی خب ا...

دوتا خوشگل پسر برگشتن خونه🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹

۱۹۰۰

رها🍂 همیشه کسانی هستند که مدام نا امیدمان کنند و خیال کنند ب...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

نامه ایی به مامانم : مامان جان می دونی که چقدر دوست دارم ولی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط