بخشی از شعر زیبای استاد شهریار مادر

بخشی از شعر زیبای استاد شهریار (مـــادر)


آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگیّ ما همه جا وول می خورد
هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم


هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها



خدا همه مادران رو حفظ کنه اولشم مادر خودم (هر چند این دعا نشدنیه) هر کیم مادرشو از دست داده رحمتش کنه
دیدگاه ها (۳)

گود نایت

‌‌‌روابط عمومی دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیه‌ای اعلام کرد:...

خسته ام من از این درد از این حسرت که باهامه

روزگار نامروت لحظه ای شادم نکرد.....در قفس ماندم صیاد ازادم ...

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

black flower(p,269)

نحس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط