میخواهم همین را بگویم که

میخواهم همین را بگویم که
روزی ماهم از پس این‌مسیر طولانی برمی‌آییم
روزی که سختی های راه تمام میشود
روزی که غم جرات بالا رفتن از سر و کولمان را نخواهد داشت
روزی که هوای ابری و غروب روزهای تعطیل دلت را نمیلرزاند
روزی که بعد از رفتن مهمان های مورد علاقه ات خلوت بودن خانه دیگر برایت دلگیر جلوه نخواهد کرد.
روزی که از پس تمام رنج های زندگی و ملالت های دنیا به خانه ی آخر صفحه بازی میرسی
خانه ی آخری که به تو می آموزد
چطور ضعیف ترین مهره بازی میتواند روزی به ارزشمندترین مهره ی همان بازی تبدیل شود
همین.

✍ پویان اوحدی
📚 شط - رنج
دیدگاه ها (۵)

جک: من همه اون چیزی رو که لازم دارم الان همراه خودم دارم، هو...

لاک جیغ قرمز..💅 مانتوی جلو باز آلبالویی..کفشای خوشرنگ ده سا...

یه کوه یخم سرد و بی حوصلهکه دست تو میخواد خرابم کنهمن عادت ن...

"تو" همان عطرگل یاس و نسیم سحری ،که‌ اگر صبح نباشی نفسی در م...

روزی روزگاری در جنگلی بزرگ. یک لاکپشتی به اسم لاکی خوابالو ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط