داستانک دستم نمک نداره
✍️دستم نمک نداره
مرد: 🧔🏻
زهرا جون روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد. این غذا کی آماده میشه؟
زن:👩🦰
عزیزم یِ کم صبر داشته باش. الان آماده می شه.
مرد: 🧔🏻
اوه خدای من! هنوزم صبر کنم؟! بوش کل خونه رو برداشته، دیگه تحمل ندارم.
زن:👩🦰
علی جون، اگه یِ ماه آشپزی نکنم اونوقت چکار می کنی؟
مرد: 🧔🏻
خب معلومه دیگه. می رم رستوران و شکمی از عزا در میارم. 😋
زن: 👩🦰
دستم درد نکنه. میگن نمک نداره همینه.
مرد:🧔🏻
بابا شوخی کردم. حالا چه بهش برمی خوره.
زن:👩🦰
اصلا شوخی خوبی نبود! خستگی تو تنم موند.
مرد: 🧔🏻
زهرا جون فدات شم. باور کن قصدی نداشتم. من تو رو با تموم دنیا عوض نمی کنم. خانومِ خونم، خوشگلم یِ کم بخند. دلم واسه خنده هات تنگ شده. خدا من و ببخشه اینجوری عزیز دلم رو ناراحت کردم.
زن:👩🦰
اشکال نداره. درسته این حرفت یِ کمی برام سنگین تموم شد؛ ولی یِ کم بگذره آروم می شم.
مرد:🧔🏻
زهرایِ من، چکار کنم همین الان من رو ببخشی؟ یِ لحظه هم نمی تونم تو رو اینجور ببینم. اصلا یِ کار کنیم، غذای خوشمزه ت رو بردار بریم بیرون تو پارک بخوریم. خیلی وقته از خونه بیرون نرفتی. هم حال و هوات عوض شه هم با من آشتی کنی.
زهرا:👩🦰
از دست تو علی جون، همین زبون ریختنات من رو عاشقت کرده.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#محبت_کلامی
#داستانک
🆔 @tanha_rahe_narafte
مرد: 🧔🏻
زهرا جون روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد. این غذا کی آماده میشه؟
زن:👩🦰
عزیزم یِ کم صبر داشته باش. الان آماده می شه.
مرد: 🧔🏻
اوه خدای من! هنوزم صبر کنم؟! بوش کل خونه رو برداشته، دیگه تحمل ندارم.
زن:👩🦰
علی جون، اگه یِ ماه آشپزی نکنم اونوقت چکار می کنی؟
مرد: 🧔🏻
خب معلومه دیگه. می رم رستوران و شکمی از عزا در میارم. 😋
زن: 👩🦰
دستم درد نکنه. میگن نمک نداره همینه.
مرد:🧔🏻
بابا شوخی کردم. حالا چه بهش برمی خوره.
زن:👩🦰
اصلا شوخی خوبی نبود! خستگی تو تنم موند.
مرد: 🧔🏻
زهرا جون فدات شم. باور کن قصدی نداشتم. من تو رو با تموم دنیا عوض نمی کنم. خانومِ خونم، خوشگلم یِ کم بخند. دلم واسه خنده هات تنگ شده. خدا من و ببخشه اینجوری عزیز دلم رو ناراحت کردم.
زن:👩🦰
اشکال نداره. درسته این حرفت یِ کمی برام سنگین تموم شد؛ ولی یِ کم بگذره آروم می شم.
مرد:🧔🏻
زهرایِ من، چکار کنم همین الان من رو ببخشی؟ یِ لحظه هم نمی تونم تو رو اینجور ببینم. اصلا یِ کار کنیم، غذای خوشمزه ت رو بردار بریم بیرون تو پارک بخوریم. خیلی وقته از خونه بیرون نرفتی. هم حال و هوات عوض شه هم با من آشتی کنی.
زهرا:👩🦰
از دست تو علی جون، همین زبون ریختنات من رو عاشقت کرده.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#محبت_کلامی
#داستانک
🆔 @tanha_rahe_narafte
۵.۱k
۲۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.