مانه تابستان بود باران ب امان مبارد
ميانه ى تابستان بود، باران بى امان مىباريد
و خبر از دل كشاورز نداشت
كه با هر قطره اش چه آشوبى به پا ميكند...
هر ساقه ی برنج که زیر آب میرفت،
دلی غرق در نا امیدی میشد...
چشم انتظاری برای بند آمدن باران، پایانی نداشت
و سرانجام
کشاورز، همانطور که بــه رنــج کاشته بود،
بــه رنــج هم برداشت کرد...
#کشاورزی
و خبر از دل كشاورز نداشت
كه با هر قطره اش چه آشوبى به پا ميكند...
هر ساقه ی برنج که زیر آب میرفت،
دلی غرق در نا امیدی میشد...
چشم انتظاری برای بند آمدن باران، پایانی نداشت
و سرانجام
کشاورز، همانطور که بــه رنــج کاشته بود،
بــه رنــج هم برداشت کرد...
#کشاورزی
- ۱.۹k
- ۰۵ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط