لبانت

لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان درآید
و گونه هایت
با دو شیار مورب
که غرور تو را هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آنکه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم

و بکارتی سربلند را
از روسبی خانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده ام

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
دیدگاه ها (۳)

خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کندباید غبار گردد و کارش رها کن...

" تو " رابه رخ تمام " شقایق ها "میکشمو میگویم تا " گل "من ه...

نوکرتم ..آقا ....

هر که در وجود او نور دلارای ولاست دلش از پرتو اسرار چُنان عر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط