جان عزم سفر دارد تا معدن و اصل خود

جان عـــــزم سفر دارد تا معدن و اصل خود
زان سو که نظر بخشد آن سوی نظـــــر دارم

چون سـایہ فنا گردم در تابـــــش خورشیدی
کاندر پی او دایـــــم من ســـــیر قمر دارم


#مولانا
دیدگاه ها (۱۱)

گفتارت فرش ایرانی‌ستو چشمانت گنجشککان دمشقیکه می‌پرند از دیو...

-سرفڪندم پیش و رفتم رو به سوی سرنوشت.وِردِ آهمدم به دم؛ ...

روزگـار مرا هـــــممثل موهایتــــ سیاه ڪرده اے !پس چـــــرا ...

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط