امیررر

امیررر:
آنکه آمد... خسته آمد... خسته رفت
دفتر دل را نخواند و بسته رفت
دل غمین شد... ماند... در کار خودش
دیدمش... در جاده او... دلبسته رفت

آنکه آمد... با خودش تقدیر داشت
خواب بودم... خواب من... تعبیر داشت
گوشه ی گلدان... گلی روییده بود
آنکه آمد با دلش... تاثیر داشت

او شکایت داشت... او رنجیده بود
از دل ما... او بدی ها دیده بود
هرچه گفتم ملتمس... زین جا نرو
گفت او... این قصه را نشنیده بود

من ندیدم آنکه آمد... خسته رفت
او چه شد... از این بساط بسته رفت؟
من نفهمیدم... چه کردم... خسته شد
خسته از ما آمد و آهسته رفت...
دیدگاه ها (۱)

امیررر:بهترین سلام ها رابانیروی عشقدرقشنگ ترین کادویآرزو پیچ...

امیررر:خدا جونم نمیدونم برا رفیقام چی دعا کنم اما تو از حال ...

امیررر:چقد سخت استآرام کردندل بیقراری کہمدام تو را میخواهد.....

امیررر:همه چیز را هم که تقصیر من بیندازیعاشق شدن من تقصیر تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط