سیره عملی سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
آمده بود دنبالم که مرا ببرد خانهشان. میخواستند یک چاه بکنند. چرخ را برداشتیم و رفتیم. مدرسهها تعطیل شده بود و پسر بچهها توی خیابان ولو بودند. یکیشان فحش را کشیده بود به دوستش و یکریز بد و بیراه میگفت. یکدفعه دیدم رنگ همت پرید. نمیدانم چی شنید که اصلاً دستپاچه شد. رفت طرف پسربچه و یک چک خواباند زیر گوشش.
-تا او باشد از این حرفها نزند.
آمده بود دنبالم که مرا ببرد خانهشان. میخواستند یک چاه بکنند. چرخ را برداشتیم و رفتیم. مدرسهها تعطیل شده بود و پسر بچهها توی خیابان ولو بودند. یکیشان فحش را کشیده بود به دوستش و یکریز بد و بیراه میگفت. یکدفعه دیدم رنگ همت پرید. نمیدانم چی شنید که اصلاً دستپاچه شد. رفت طرف پسربچه و یک چک خواباند زیر گوشش.
-تا او باشد از این حرفها نزند.
- ۱۴۸
- ۲۲ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط