می روم از شبِ آلوده ی خواب
می روم از شبِ آلوده ی خواب
سوی آن کشورِ تنهاییِ خویش
می کَنَم از همه ی بایدها
"من نباید هستم" !
جار خواهم زد باز؛
نه سپیدم،نه سیاه
ارغوانی هستم
کودکی پیر در آفاقِ جوانی هستم . . .
راه تصویرِ من است . . .
نه کدورت دارم
نه دلم تنگِ کسیست
زندگی صحنِ فراموشیهاست . . .
این چه عشقیست که دنیا به رسیدن دارد؟
"نرسیدن زیباست " . . .
👤محسن محمودنیا
سوی آن کشورِ تنهاییِ خویش
می کَنَم از همه ی بایدها
"من نباید هستم" !
جار خواهم زد باز؛
نه سپیدم،نه سیاه
ارغوانی هستم
کودکی پیر در آفاقِ جوانی هستم . . .
راه تصویرِ من است . . .
نه کدورت دارم
نه دلم تنگِ کسیست
زندگی صحنِ فراموشیهاست . . .
این چه عشقیست که دنیا به رسیدن دارد؟
"نرسیدن زیباست " . . .
👤محسن محمودنیا
۵۵۱
۲۲ مرداد ۱۴۰۰