با اشڪ هاش دفتر خود را نمور ڪرد
با اشڪهاش دفتر خود را نمور ڪرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور ڪرد
در خود تمام مرثیهها را مرور ڪرد
شاعر بساط سینه زدن را ڪه جور ڪرد
احساس ڪرد از همه عالم جدا شدهست
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شدهست
در اوج روضه خوب دلش را ڪه غم گرفت
وقتی ڪه میز و دفتر و خودڪار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است ڪه در جان واژههاست
شاعر شڪستخورده طوفان واژههاست😔
بیاختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی ز غیب قافیه را ڪربلا گذاشت
یڪ بیت بعد، واژه لبتشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس ڪرد پا به پاش جهان گریه میڪند
دارد غروب فرشچیان گریه میڪند😢
با این زبان چگونه بگویم چهها ڪشید
بر روی خاڪ و خون بدنی را رها ڪشید😭
او را چنان فنای خدا بیریا ڪشید
حتی براش جای ڪفن بوریا ڪشید
در خون ڪشید قافیهها را، حروف را
از بس ڪه گریه ڪرد تمام لهوف را
#محرم #السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_🖤 #السلام_علیک_یا_قمر_بنی_هاشم🖤 #السلامعلیــڪیاسیدالشهـداء #خاص #مذهبی #استوری #علمدار_نیامد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور ڪرد
در خود تمام مرثیهها را مرور ڪرد
شاعر بساط سینه زدن را ڪه جور ڪرد
احساس ڪرد از همه عالم جدا شدهست
در بیتهاش مجلس ماتم به پا شدهست
در اوج روضه خوب دلش را ڪه غم گرفت
وقتی ڪه میز و دفتر و خودڪار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است ڪه در جان واژههاست
شاعر شڪستخورده طوفان واژههاست😔
بیاختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی ز غیب قافیه را ڪربلا گذاشت
یڪ بیت بعد، واژه لبتشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس ڪرد پا به پاش جهان گریه میڪند
دارد غروب فرشچیان گریه میڪند😢
با این زبان چگونه بگویم چهها ڪشید
بر روی خاڪ و خون بدنی را رها ڪشید😭
او را چنان فنای خدا بیریا ڪشید
حتی براش جای ڪفن بوریا ڪشید
در خون ڪشید قافیهها را، حروف را
از بس ڪه گریه ڪرد تمام لهوف را
#محرم #السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_🖤 #السلام_علیک_یا_قمر_بنی_هاشم🖤 #السلامعلیــڪیاسیدالشهـداء #خاص #مذهبی #استوری #علمدار_نیامد
۱.۴k
۰۸ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.