دانه عشقی در جنگلی انبوهم

دانه عشقی در جنگلی انبوهم
که نه از صدای پرندگان هراسم باشد
نه از ضربه های تبر چوب بُران
بیم داشته باشم
همه اندوه من این است
که تو باران باشی بباریُ من سبز نشوم

#فرهاد_فرهادی
دیدگاه ها (۱)

چہ ڪسے گفتہ :عشــ❣ ــق با «عیــــن» شروع شده و با «قـــاف» ت...

آدمی که جنگیدن بلد نیستبه بدبختیاش میگه "قسمت"#ناشناس

‌حق با شماستمن هیچگاه پس از مرگمجرات نکرده ام که در آینه بنگ...

‌درد عشق را ،دارو به جز دیدار نیست#دهلوی

گاه آرزو می‌ڪنمزورقی باشم برای توتا بدانجا برمتڪه می‌خواهیزو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط