ببخشید دیر شد ایرتنت خراب بود🥲😔
ببخشید دیر شد ایرتنت خراب بود🥲😔
𝒑𝒂𝒓𝒕۱۵:موج مکزیکی
یوسانو :خب تمام شد
دخترا :یوسانو سان
یوسانو:بله؟
دخترا:شما دازای رو درمان کردین؟
یوسانو:بله چطور؟
دخترا:یعنی لباساشو........
یوسانو:هوی هوی آروم خب دکتر بودن همینه اگه زخم بیمارو نبینم چطوری درمان کنم؟
دخترا:آها
دازای:میسا میشه بیای
میسا:بله چیه؟
دخترا:با دازای درست حرف بزن
دازای:دخترا آروم چیزی نیست حالا بیاین بغلم
دخترا:دازاییییییییییییییییییییییی
و هجوم بردن ب دازای
چویا:یا خدا این موجه مکزیکیه؟
میسا:آره
دازای:آی ننه خواهش میکنم دخترا
کنجی:موج مکزیکی چیه؟
میسا:هیچی
نائومی:اونییییییی سان
تانیزاکی:نائومی آروم
چویا:میسا میشه بغلم کنی
میسا:ها......باشه
چویا:چقدر بغلت گرمه
میسا *سرخ
یوسانو:میسا خیلی شیطون شدیا
میسا:یوسانو سان از شما بعیده
رانپو و الیس:😐🍿
موری:الیس چان ب منم یکم پف فیل میدی
الیس:برو واسه خودت بگیر رینتارو
موری:الیس چان
الیس:نه
فوکوزاوا و کویو در حال چایی خوردن🍵:چقدر اینا بچن
کیوکا:آتسوشی کون
آتسوشی:بله
کیوکا:نباید بریم دازای سانو نجات بدیم ؟
آتسوشی:فکر نکنم نیاز باشه
دازای:خفه شدم لطفا دخترا
میسا و اتسوشی رفتن نجات دازای
میسا:ای چقدر درد داره
آتسوشی:لطفا برین عقب
(یکم بعد)
دازای:آخی کمرم درد گرفت
میسا و اتسوشی:لابد با اینجا سنگیم استخون نداریم
چویا:میسا بیا بریم تو چادر
میسا:باشه
(رفتن تو چادر)
چویا:خب لباساتو در بیار
میسا:چیییییییییی؟!!!!
چویا:آروم فقط میخوام درمانت کنم قل میدم نگاه نکنم
میسا*لبو :با.....باشه قل بده نگاه نکنی
و آروم زخمای میسا رو چسب زخم زد
میسا:چویا خیلی منحرفی ب چی نگاه میکنی؟!
چویا*لبو: هیچی بیا بریم
میسا:کجا؟
چویا:موری سان همرو مجبور کرد بیان قصه های ترسناکشو گوش بدن
میسا:باشه بریم
و همه رفتن سمت آتیش
همه:یا جد کیساکی خدا بهمون رهم کنه
موری:یاح یاح یاح بریم برا داستان.............
(یکم بعد)
همه :ننه من برم تو چادر
چویا:تیش اصلا ترسناک نبود
میسا:مطمعنی؟
چویا:آره حالا بیا بریم تو چادر
میسا:باش
(تو چادر)
میسا:آخيش چ حالی میده
چویا از پشت میسا رو بغل کرد
میسا*سرخ:چویا داری چیکار میکنی؟
چویا:من میترسم میشه بغلت کنم؟
میسا:هعی باشه
و همه خوابیدن
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوب چطور بود؟
ببخشید اگه کم بود
بچه ها شاید فردا نتونستم پارت بدم ولی سعیمو میکنم🥲😔
شبتون خوش😚🤗❤❤❤❤
𝒑𝒂𝒓𝒕۱۵:موج مکزیکی
یوسانو :خب تمام شد
دخترا :یوسانو سان
یوسانو:بله؟
دخترا:شما دازای رو درمان کردین؟
یوسانو:بله چطور؟
دخترا:یعنی لباساشو........
یوسانو:هوی هوی آروم خب دکتر بودن همینه اگه زخم بیمارو نبینم چطوری درمان کنم؟
دخترا:آها
دازای:میسا میشه بیای
میسا:بله چیه؟
دخترا:با دازای درست حرف بزن
دازای:دخترا آروم چیزی نیست حالا بیاین بغلم
دخترا:دازاییییییییییییییییییییییی
و هجوم بردن ب دازای
چویا:یا خدا این موجه مکزیکیه؟
میسا:آره
دازای:آی ننه خواهش میکنم دخترا
کنجی:موج مکزیکی چیه؟
میسا:هیچی
نائومی:اونییییییی سان
تانیزاکی:نائومی آروم
چویا:میسا میشه بغلم کنی
میسا:ها......باشه
چویا:چقدر بغلت گرمه
میسا *سرخ
یوسانو:میسا خیلی شیطون شدیا
میسا:یوسانو سان از شما بعیده
رانپو و الیس:😐🍿
موری:الیس چان ب منم یکم پف فیل میدی
الیس:برو واسه خودت بگیر رینتارو
موری:الیس چان
الیس:نه
فوکوزاوا و کویو در حال چایی خوردن🍵:چقدر اینا بچن
کیوکا:آتسوشی کون
آتسوشی:بله
کیوکا:نباید بریم دازای سانو نجات بدیم ؟
آتسوشی:فکر نکنم نیاز باشه
دازای:خفه شدم لطفا دخترا
میسا و اتسوشی رفتن نجات دازای
میسا:ای چقدر درد داره
آتسوشی:لطفا برین عقب
(یکم بعد)
دازای:آخی کمرم درد گرفت
میسا و اتسوشی:لابد با اینجا سنگیم استخون نداریم
چویا:میسا بیا بریم تو چادر
میسا:باشه
(رفتن تو چادر)
چویا:خب لباساتو در بیار
میسا:چیییییییییی؟!!!!
چویا:آروم فقط میخوام درمانت کنم قل میدم نگاه نکنم
میسا*لبو :با.....باشه قل بده نگاه نکنی
و آروم زخمای میسا رو چسب زخم زد
میسا:چویا خیلی منحرفی ب چی نگاه میکنی؟!
چویا*لبو: هیچی بیا بریم
میسا:کجا؟
چویا:موری سان همرو مجبور کرد بیان قصه های ترسناکشو گوش بدن
میسا:باشه بریم
و همه رفتن سمت آتیش
همه:یا جد کیساکی خدا بهمون رهم کنه
موری:یاح یاح یاح بریم برا داستان.............
(یکم بعد)
همه :ننه من برم تو چادر
چویا:تیش اصلا ترسناک نبود
میسا:مطمعنی؟
چویا:آره حالا بیا بریم تو چادر
میسا:باش
(تو چادر)
میسا:آخيش چ حالی میده
چویا از پشت میسا رو بغل کرد
میسا*سرخ:چویا داری چیکار میکنی؟
چویا:من میترسم میشه بغلت کنم؟
میسا:هعی باشه
و همه خوابیدن
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوب چطور بود؟
ببخشید اگه کم بود
بچه ها شاید فردا نتونستم پارت بدم ولی سعیمو میکنم🥲😔
شبتون خوش😚🤗❤❤❤❤
۱.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.