فرار که بلدی

فرار که بلدی؟
بیا فـرار کنیم یک جایِ دور....
وسطِ یک جنگلِ خیسِ نزدیک به رودی، چشمه ای چیزی....
یک کلبه یِ چوبی با سقف شیب دار بسازیم
قول میدهم غر نزنم و از زیرِ کار در نروم....
راستی برایِ خودمان دوتا
یک میزِ گردِ کوچولو و دو صندلی هم بساز...
حواست باشد میز کوچولو باشد ها
خوشم نمی آید وقتی آنطرفش نشسته ام زیاد ازتو دور باشم
اصلا دوری چیز بدیست.....
و بیشتر از آن حواست باشد
فقط دو صندلی
برای یک منِ "بانـو"
و یک شمایِ "آقـا"....
فـرار که بلـدی؟
فرار از همه یِ آدم ها
به سمتِ آغوشِ هم....
فـرار از هـرچیزِ لعنتــی ای که گره کورِ دست هایمان را از هم باز کنـد....
فرار کنیـم یک گوشه یِ دنیا
و یک خانه یِ کوچکِ نقلی بسازیم که بیشترین فاصله امان دومتـر باشد....
غروب ها لبِ پنجـره تو موهایِ مرا را ببافی و من رویاهایِ قشنگ....
موسیقیِ مان ضرب گرفتن رویِ میز باشد و دوتایی شاملـو خواندنمان....
خوراکمان هم نانی باشد و عشـق....
و طعم بوسه هایمان، تمشک هایِ وحشی....
بیـا ازاین غبارآلودِ شهـرِ لعنتی
به آغوشِ هم پناه ببریم....
فـرار که بلدی....؟؟
دیدگاه ها (۱)

من عادت کردم کسے نگرانم نباشہ ...عادت کردم کسے سراغم رو نگیر...

never say goodbye when you still want to try.never give up w...

#Mana-pikshen🐼

بهم گفت : ♧رفیقـــــــــــاتـــــــ ارزشی ندارن خندیدم و گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط