اشتیاق تو مرا میکشد از خانه برون

اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم
دیده‏ی زینب تو مات در و دیوارست!
به گواهی شب و، زمزمه‏ی مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست
روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست!
یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!
چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد
قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست
دیدگاه ها (۰)

رسیدن به خدا یعنی رسیدن به کودک درونت درون تو چیزی جز پاکی و...

رفتی مرا به وادی غم واگذاشتیتنهای من! مرا ز چه تنها گذاشتی؟ی...

اهمیت ساعات دعا در استجابت دعا

پاکسازی سه شنبه ها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط