مادران ما

مادران ما
از لقمه‌ی جگرخایِ جانشان
قاتُق به دهانِ هُدهُدکانِ بی‌قرارِ خویش نهاده‌اند.
و حتما
نظر به روحِ بلندِ باران و آینه دارند
که نه از تشنگی، شکایتی وُ
نه خویش را تماشای فرصتی ...
من از عصمتِ اندوهِ بی‌مگویشان
می‌ترسم از سکوت و ترانه اسمی بیاورم.
وَ لا تمامَکَ الا تمام !...
سید علی صالحی...
دیدگاه ها (۱۴)

هر که آمد بار خود را بست و رفت ما همان بدبخت و خوار و بی نصی...

جهان، قرآن مصور است و آیه ها در آن به جای آن که بنشینند، ایس...

قمری‌های بی‌خیال هم فهمیده‌اندفروردین استاما آشیانه‌ها را با...

عقل بیهوده سر طرح معما داردبازی عشق مگر شاید و اما دارد...فا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط