در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم

در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم

چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم

دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید

شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم

گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد

نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم

تصویری از تبعیض سرد چشمها آری

در این برودت ذرهای گرما نمی بینم

در منطق این نیمه آدمهای قلابی

جایی برای عشق هم حتی نمی بینم
دیدگاه ها (۵۳)

#صبح شد باز هم آهنگ #خدا می‌آیدچه #نسیم خنکی! دل به #صفا می‌...

نوروز این رفاقت رو نگهبانی میکند که باورکنیم که قلبهامان جای...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می ...

قشنگ ترین لحظه ی عمر ، لحظه ی با تو بودنه حتی اگه نباشی تو ،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط