حسرتی زیر زبان من است
حسرتی زیر زبان من است
و دعایی پریشان...
خاطرات مخنوق
به من بازت نمیگردانند...
نه شعرها به من بازت میگردانند
نه خردهریزهای مانده از آن تابستان
چه میشد اگر میتوانستم
یک سنگ باشم
یا یک خواب
یا یک باد
بهار
باز خواهد گشت
و من دوباره
طعم خوشبختی را خواهیمچشید
اما
ترانهای مبهم خواهدبود
خوشبختیام
بعد از تو ...
و دعایی پریشان...
خاطرات مخنوق
به من بازت نمیگردانند...
نه شعرها به من بازت میگردانند
نه خردهریزهای مانده از آن تابستان
چه میشد اگر میتوانستم
یک سنگ باشم
یا یک خواب
یا یک باد
بهار
باز خواهد گشت
و من دوباره
طعم خوشبختی را خواهیمچشید
اما
ترانهای مبهم خواهدبود
خوشبختیام
بعد از تو ...
۳.۲k
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.