مدرسه هیسانگ
پارت11
ویو به سه می
شنیدم صدای لونا داره میاد که میگه بچه ها کمکم کنید روبه بچه ها گفتم، شما برید منو لونا میایم. سه می رفت طرف لونا دستشو گرفت و با خودش کشید به سمت پشت سالن.
هارو: دارید کجا میریددد.
هارو میخواست بره که لی هوا دستشو گرفت کجا میری خطر ناکه مطمئنم حالشون خوبه.
سه می رو به لونا: حالت خوبه؟
لونا: اره، ببخشید بخاطر من جونتو به خطر انداختی.
سه می:.......... هیش! صدای اون لعنتیا داره نزدیک میشه.
سه می از پشت سالن سرک کشید. وقتی سرشو جلوتر برد که با یکی از زامبیا.
از ترس زیاد یه جیغ بلندی کشیدم که زامبیا متوجه ی حضور منو لونا شدن.
دست لونارو گرفتم و برگشتیم سمت راستمون از یه سکو بالا رفتیم وبا یه لشکر زامبی روبه رو شدیم که داشتن به سمتمون حجوم میاوردن.
ویو به هارو
ولم کن زامبیا دارن میرن سمتشون باید برم کمک کنم.
لی هوا: نمیتونی.
هارو: ولم کن، دستمو کشیدم و دویدم به سمت سه می و لونا.
وقتی رسیدم زامبیا داشتن حجوم میبردن به سمتشون.
هارو: با زدن چوب بیسبال به چوب که به عنوان محافظ نقش داشت توجه زامبیارو جلب میکرد.: لعنتیا بیاین اینجا تا سرتونو بترکونم.
با زدنشون از بینشون رد شد و داشت از سکو میرفت بالا که دردی رو حس کرد، هارو: برگشتم و با دیدن اون زامبیه لعنتی که داشت پامو گاز میگرفت روبه برو شدم با عصبانیت زدم تو مغزش.
سه می: هارو پاهات.
هارو: وای لعنتی کارم ساخته هست.
ببخشید انگار تا اینجا قراره همراهت باشم.
هارو: پریدم پایین که نزدیک دخترا نباشم ولی با صحنه ی عجیبی روبه رو شدم دوروبرم پر زامبی ولی هیچ کدوم بهم حمله نکردن راستش هم خوشحال بودم هم ناراحت.
لونا: اینجا چخبره. سه می: اگه فهمیدی به منم بگو.
هارو:(از وضع خودش خندش گرفت)
سه می: نکنه خنده از علائم زامبی شدنه، احمق چرا داری میخندی.
هارو: با نیشخند. ظاهرا این اسکلا منو نمیتونن گاز بگیرن. بیاین تا تبدیل نشدم ببرمتون پیش بچه ها.
سه می: یا!... هارو به نظرت این وضعت شوخیه؟
هارو: دنبالم بیاین. الان وقته ابغوره گرفتن نیست.
سه می هارو پس زد و دست لونارو گرفت جلوتر رفتن.
بعد کلی استرس رسیدن به بچه ها.
بورا: حالتون خوبه.
سه می: با ناراحتی سرشو
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.