همین دیشب بود که پاییز جانم درهر ثانیه از من رد شد و گذشت
همین دیشب بود که پاییز جانم درهر ثانیه از من رد شد و گذشت. برگ های رقصان پاییز از دور نظاره گر چشمانم بودند و آرام می نگریستند تا ببینند چگونه برایشان دست تکان می دهم کم کم پاییز کوله بارش را جمع کرد و همراه مهر و آبان و اذر رفت و من به راهی که رد پاهای او در ان به جامانده بود نگاه کردم و زیر لب گفتم خداحافظ پاییز طلایی من🍂 🍁 💚 ! و آنجا بود که زمستان کوله بار سرد خود را بر زمین گذاشت .کوله بار او پر از برف و پر از ترانه های برفی بود چشمانم را بستم و با لبخند گفتم سلام زمستان جان خوش آمدی💙 💙
- ۷۰۹
- ۰۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط