کاش میشد بی خبر یک حلقه بر در می زدی

کاش میشد بی خبر یک حلقه بر در می زدی
بر خیالات محالم رنگ باور می زدی

زخمهای کهنه ام دارد مداوا میشود
کاش بودی بر دلم یک زخم دیگر می زدی

دلخوشم با خاطراتت هر چه خوب و هر چه بد
بی گمان حتی همان روزی که خنجر می زدی

بی تو این دنیا جهنم ، من اسیر دوزخم
کاش میشد شعبه در صحرای محشر می زدی

بی وفا از داغ هجرت گشته ام بیمار و زار
کاش میشد این دم آخر به ما سر می زدی

در هجوم غصه هایت قلب من صد پاره شد
کاش قبل رفتنت در سینه سنگر می زدی

ساحل دریای چشمم شد اسیر موج خون
یایاد ایامی که در چشمم تو لنگر می زدی️
دیدگاه ها (۴)

قرار بود مرا جاده با تو جور کند ...نه اینکه از تو مرا ...لحظ...

وقتی ڪسے را ڪه نداری ، دوست داریبا عشق داری روی خود پا مے‌گذ...

این روزها که می‌گذرد ، جور دیگرم .دیگر خیال و فکر تو ..........

وارد زندگیت می‌‌شوندبرایِ شب‌هات، قصّهبرای قصه‌ها شهرزاد می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط