خیرت به دیگران هم برسد.

روزی دانایی با قطار در حال سفر بود که ناگاه لنگه کفشش از پایش به بیرون قطار افتاد.
با سرعت لنگه دیگر را نیز به بیرون انداخت.
مردم که متعجب شدند از وی دلیلش را پرسیدند.
گفت: لنگه کفش برایم بی‌مصرف است. اما اگر کسی هر دو را پیدا کند، به طور قطع خیلی خوشحال می‌شود.
#خیر
#خیر
دیدگاه ها (۰)

تصور كن ببينىرفت و آمد نيستحرم لبريز زائر نيستمسافر يا مجاور...

وَ كَانَ النَّبِيُّ ص يَطُوفُ فَشَتَمَهُ عُقْبَةُ بْنُ‏ أَبِ...

داریم می‌آییم سراغ بچه‌هاتون!#کودک#خطر

حب الحسین یجمعنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط