این جمعه که سر بند غزل را

این جمعه کـه سر بند غزل را
بر حلقه ی گیسوی تــو بستم

دیــــدم بــه تمنــای رخ تـــو
مــن رخ به رخ قبلــه نشستم
دیدگاه ها (۳)

ســلام ای کاروان سالار هستیکجــا این جمعه را تنها نشستینماز ...

ســـلام بــر جمعـــه و بــر عطـر مهــدیکـــه می پیچـــد درون...

خوش به حال آن که امشب کربلاموقع بوسیدن صحن ضریحبوسه بر دستان...

شــب جمعه شب یاران مهدیشـب عشق طــرفداران مهدیخـــدایا از دل...

جـاده هـای انتظـــــــــــار بـه پـایـان رسیـــد درمیـان ش...

او یک اسلیترینی است [P1]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط