در اوایل سلطنت رضاشاه پهلوی در یکی از محلات کوچک مازند
«در اوایل سلطنت رضاشاه پهلوی، در یکی از محلّات کوچک مازندران، درجهداری بود به نام "سرجوخه جبّار" که فرماندهی پاسگاه ژاندارمری آن محله را بر عهده داشت. پاسگاه تحت فرماندهی او نیز معدود به خود او و یک ژاندارم دیگر بود.
از قضا راهزن مسلحی در منطقه پیدا میشود که سرجوخه جبّار او را دستگیر و تحویل دادسرا میدهد؛ ولی دادسرا پس از چند روز او را با ضمانت یا بدون ضمانت، آزاد میسازد. این بگیروببند پاسگاه و آزادسازی دادسرا چندین مرتبه تکرار میگردد و نتیجتاً راهزن به کار خود ادامه میدهد و به ریش سرجوخه جبّار میخندد!
آخرین بار که سرجوخه جبّار راهزن را دستگیر میکند، او را در پاسگاه نگه میدارد و چون خودش کمسواد بوده، به ژاندارم خود که سواد بیشتری داشت میگوید: «ما در پاسگاه یک کتاب قانون داشتیم؛ برو آن را پیدا کن و بیاور تا ببینم قانون دربارهٔ راهزنی که چندینبار دستگیر و آزاد شده باشد، چه میگوید؟»
ژاندارم کتاب قانون را میآورد و شروع به خواندن کتاب قانون میکند. پس از اینکه همهٔ کتاب مادّه به مادّه خوانده میشود، مادّهای که منطبق با وضع راهزن دستگیر شده باشد، پیدا نمیشود!
سرجوخه جبّار رو به ژاندارم می کند و میگوید: «معلوم است که این قانون همهاش مادّه است و هیچ نری در آن نیست!»
لذا به ژاندارم دیکته میکند و میگوید بنویس:
«نر 1- اگر راهزن مسلحی چندین بار بهوسیلهٔ پاسگاه ژاندارمری دستگیر و به دادسرا تحویل و بهوسیلهٔ دادسرا آزاد شد؛ مجازاتش اعدام است».
آنگاه به کمک ژاندارم، راهزن را به درخت میبندد و تیرباران میکند.
[این ماجرا به مقامات بالا گزارش میشود و] سرجوخه جبّار که به«نر سرجوخه جبّار» مشهور شده بود، در دادگستری محاکمه میشود!»
از قضا راهزن مسلحی در منطقه پیدا میشود که سرجوخه جبّار او را دستگیر و تحویل دادسرا میدهد؛ ولی دادسرا پس از چند روز او را با ضمانت یا بدون ضمانت، آزاد میسازد. این بگیروببند پاسگاه و آزادسازی دادسرا چندین مرتبه تکرار میگردد و نتیجتاً راهزن به کار خود ادامه میدهد و به ریش سرجوخه جبّار میخندد!
آخرین بار که سرجوخه جبّار راهزن را دستگیر میکند، او را در پاسگاه نگه میدارد و چون خودش کمسواد بوده، به ژاندارم خود که سواد بیشتری داشت میگوید: «ما در پاسگاه یک کتاب قانون داشتیم؛ برو آن را پیدا کن و بیاور تا ببینم قانون دربارهٔ راهزنی که چندینبار دستگیر و آزاد شده باشد، چه میگوید؟»
ژاندارم کتاب قانون را میآورد و شروع به خواندن کتاب قانون میکند. پس از اینکه همهٔ کتاب مادّه به مادّه خوانده میشود، مادّهای که منطبق با وضع راهزن دستگیر شده باشد، پیدا نمیشود!
سرجوخه جبّار رو به ژاندارم می کند و میگوید: «معلوم است که این قانون همهاش مادّه است و هیچ نری در آن نیست!»
لذا به ژاندارم دیکته میکند و میگوید بنویس:
«نر 1- اگر راهزن مسلحی چندین بار بهوسیلهٔ پاسگاه ژاندارمری دستگیر و به دادسرا تحویل و بهوسیلهٔ دادسرا آزاد شد؛ مجازاتش اعدام است».
آنگاه به کمک ژاندارم، راهزن را به درخت میبندد و تیرباران میکند.
[این ماجرا به مقامات بالا گزارش میشود و] سرجوخه جبّار که به«نر سرجوخه جبّار» مشهور شده بود، در دادگستری محاکمه میشود!»
- ۲۵۶
- ۰۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط