ماهیزرد

#ماهی_زرد

راستش قضیه از این قرار بود که...
من دیشب رفته بودم پارک یه خانواده نشسته بودن از همون اول زوم شدم روش☹️
یه پسر گوگولی داشتن ک دل میگفت برو بغلش کن و عقل مانع میشد..
دست تو دست مامانش اومدن قدم زنی!
فک کنم طولش ۲۰سانتی متر بود💔
دل و زدم دریا ..
+ خانم میشه پسرتونو بغل کنم؟!
لبخند زد! از اون لبخندایی ک دلبره...
_البته؛ خواهش میکنم
فک کنم وزنش ۱۰گرم بود؛ اون ۱۰ گرم هم مال لپاش بود ک مثل بادکنک میرفتن تو و مثل توپ؛ قلقلی بود😪
بدنش تعادل نداشت و تو بغلم بود تعادل منم گرفته بود هی میترسیدم بیوفته از دستم..
بعد از اون منو شناخت و هرموقع رد میشد دستشو سمتم میگرفت💔😪

لبخنداش از مامانش دلبر تر بود💔💛
بعد از نیم ساعت رفتن و من موندم و دلی ک از دستم رفت💔😪

کی جوابگوی دل عاشق من میشه؟!💔💛
کجایی رادوین🥺💔

|yirmi üç|
_میم_
دیدگاه ها (۱۹)

#خواندنی_با_ماهی تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی بب...

#روزِ_ماهی سلام سلام😍اقا حالتون چطوره😍🥳درساتون خوبه؟!😯من ک ا...

#روزِ_ماهیهِلو مِلو😯اقا حالْتون چطوره؟!😂😍خوش میگذره؟!😌😯به من...

#خواندنی_با_ماهیزندگی همینه؛بالا داره، پائین داره.سختی داره ...

رمان: •°معطری در تن طُ•°#پارت‌اولاز زبان #واگوریامروز هم طبق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط