زلزله آمد...
زلزله آمد...
لرزید،لرزید،لرزید،تمام وجودمان لرزید
خواستیم بلند شویم ولی خروار ها آوار روی سرمان بود
گفتند در خانه ها نمانید به خیابان ها بروید امن است
به خیابان رفتیم
سیل آمد و جانمان را شست و برد...
گفتند خیابان دیگر امن نیست روی هوا باشید امن است
سوار هواپیما شدیم اشهدمان را میان زمین و هوا خواندیم و سقوط کردیم و حتی جنازمان پیدا نشد
جزوه به دست سوار اتوبوس شدیم چپ کرد و سهم ما از چندین سال درس خواندن قطره های خون روی مدرکمان شد
گفتند سوار کشتی شوید
سوار شدیم و میان خیسی دریا سوختیم و جان دادیم...
خدایا کشورم سوخت،زیر آوار ماند،غرق شد
چه گربه بی جانی شده این ایران من...
گوشه ای کز کرده و نای تکان خوردن ندارد
گویا نفس های آخرش را میزند این گربه بی جان...
لرزید،لرزید،لرزید،تمام وجودمان لرزید
خواستیم بلند شویم ولی خروار ها آوار روی سرمان بود
گفتند در خانه ها نمانید به خیابان ها بروید امن است
به خیابان رفتیم
سیل آمد و جانمان را شست و برد...
گفتند خیابان دیگر امن نیست روی هوا باشید امن است
سوار هواپیما شدیم اشهدمان را میان زمین و هوا خواندیم و سقوط کردیم و حتی جنازمان پیدا نشد
جزوه به دست سوار اتوبوس شدیم چپ کرد و سهم ما از چندین سال درس خواندن قطره های خون روی مدرکمان شد
گفتند سوار کشتی شوید
سوار شدیم و میان خیسی دریا سوختیم و جان دادیم...
خدایا کشورم سوخت،زیر آوار ماند،غرق شد
چه گربه بی جانی شده این ایران من...
گوشه ای کز کرده و نای تکان خوردن ندارد
گویا نفس های آخرش را میزند این گربه بی جان...
۴۰۸
۰۷ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.