من عاشق روی توام کاین گونه بر دف می زنم

من عاشق روی توام کاین گونه بر دف می زنم
می سوزم و بهر تسلای جگر دف می زنم

در بند گیسوی توام ، زنجیری موی توام
چون بر نمیآید ز من کاری دیگر ، دف می زنم

امشب منم مهمان تو ، دست من و دامان تو
یا قفل در وا می کنی ، یا تا سحر دف می زنم

من موج از خود رانده ام کز بحر بیرون مانده ام
تا ساحل آغوش تو ، بی پا و سر دف می زنم

"حضرت مولانا"
دیدگاه ها (۹)

ﺩﻧﺪﺍﻧﻢ ﺷﮑﺴﺖ ...ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻨﮕﺮﯾﺰﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺍﮐﻢ ﺑﻮﺩ ...ﺩﺭﺩﻡ ﮔﺮﻓﺖ!...

ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﺟﺪﺍﻝ ، ﺟﺪﺍﻝ ﻣﯿﺎﻥ “ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ” ﻭ “ ﻏﺮﻭﺭ” ﺍﺳﺖ !ﻭﻗﺘﯽ “ﺩ...

°••خب میبینم که آخرای ماه رمضونه و. . . بیشتر کسایی که اوای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط