📖 داستانی نامحرم 7⃣
📖 #داستانی_نامحرم 7⃣
📌 سرکلاس ، بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارن، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته برای ازدواج می گردن⁉ ️ اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی هم دنبال این طور دخترها برای زندگیشون باشن!🙁 🙁 این وسط استادمون 👨 خاطره ای رو از خودش تعریف کرد:
📌 ایشون تعریف میکردن من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم،🎓 روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت👠 💅 ، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه مینداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت😎 ، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر خوبی هم نداشت.
📌 سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟ گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.
"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام ❤ ️، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم ☹ ️، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه 😅 ، روحیاتمون باهم می خوره، باهام بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه 😋 ، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."😊
📌 حرفش تموم شد و سریع به بهانه ای که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت. در رو نبسته ، همان پسری که دختر به خاطر اون با من سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد 🙂 . به خودم گفتم حتما این هم به خاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش اومده و لازم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!
📌 پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم⁉ ️ بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی! چشم هام گرد شد 😮 😯 ، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!😳 😳
📌 گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ👏 👏 👏 ، وقار و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم👏 👌 👌 ، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت .... ! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!
📌 نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:
👇 👇 👇
❌ "من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگیم فقط برا خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط واسه مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگیش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم⁉ ️⁉ ️⁉ ️
✅ من همون دختر سر به زیر و سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ حواسش به درسش ِ! همون دختری که حجب و حیائش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."
👈 🌱 حالا تصمیم با خودتونه🌱 👉
🔴 #نگاه_به_نامحرم #ارتباط
#داستان 7⃣
💟 @RANG_Eshgh@RANG_Eshgh@RANG_Eshgh@RANG_Eshgh
#کانال_رنگ_عشق 👆 :emoji_modifier_fi
📌 سرکلاس ، بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارن، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته برای ازدواج می گردن⁉ ️ اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی هم دنبال این طور دخترها برای زندگیشون باشن!🙁 🙁 این وسط استادمون 👨 خاطره ای رو از خودش تعریف کرد:
📌 ایشون تعریف میکردن من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم،🎓 روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت👠 💅 ، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه مینداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت😎 ، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر خوبی هم نداشت.
📌 سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟ گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.
"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام ❤ ️، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم ☹ ️، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه 😅 ، روحیاتمون باهم می خوره، باهام بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه 😋 ، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."😊
📌 حرفش تموم شد و سریع به بهانه ای که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت. در رو نبسته ، همان پسری که دختر به خاطر اون با من سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد 🙂 . به خودم گفتم حتما این هم به خاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش اومده و لازم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!
📌 پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم⁉ ️ بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی! چشم هام گرد شد 😮 😯 ، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!😳 😳
📌 گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ👏 👏 👏 ، وقار و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم👏 👌 👌 ، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت .... ! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!
📌 نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:
👇 👇 👇
❌ "من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگیم فقط برا خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط واسه مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگیش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم⁉ ️⁉ ️⁉ ️
✅ من همون دختر سر به زیر و سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ حواسش به درسش ِ! همون دختری که حجب و حیائش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."
👈 🌱 حالا تصمیم با خودتونه🌱 👉
🔴 #نگاه_به_نامحرم #ارتباط
#داستان 7⃣
💟 @RANG_Eshgh@RANG_Eshgh@RANG_Eshgh@RANG_Eshgh
#کانال_رنگ_عشق 👆 :emoji_modifier_fi
۵.۲k
۲۲ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.