مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من

مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلیت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
گفتی: غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو می شنود داستان من
خاکستری است شهر من آری و من در آن
آن مجمری که آتش زرتشت از آن من
زین پیش اگر که نصف جهان بود بعد از این
با تو شود تمام جهان اصفهان من

#استادحسین_منزوی
عکس از خودم
دیدگاه ها (۵)

حافظ میفرماد:خوشا شیراز و وضع بی مثالش خداوندا نگهدار از زوا...

میفرماد :شب سیاه ز روز سفید نشناسد کسی که گفت به از اصفهان ب...

اصفهان نصف جهان من و توستاصفهان راحت جان من و توستمسجد زاهد ...

زنده رود اگر خشک است، دریغی نیست!آبیِ چشمانِ تو، اصفهان را ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط