کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم :)
دیدگاه ها (۱)

💙 آرام شده ‌اممثلِ درختی در پاییزوقتی تمام برگ‌هایش راباد بر...

💙 دلم تنگ است...برای کسی که نمیشود او را خواست! نمیشود او را...

💙 حالم را نپرس از من تا حال خوب مسافت زیادی باقیست ... برسم ...

💙 گفتم تو بگو شعر برایت چه بخوانم؟؟گفتی غزل تلخخداحافظی ات ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط