قدیم ترها...
قدیم ترها...
آن روزهایی که تلگرام و اینترنتی در کار نبود،خرداد پایانِ دبیرستان و دانشگاه بود و پایانِ خیلی از عشق ها!
فقط یک ماه نبود...
هر روزش،هر ساعتش غنیمتی بود برای خودش...
برای قرارهای پنهانی،برای رد و بدل کردنِ جزوه هایی که چاپارِ عشق بودند...
فکرِ اینکه سه ماه بعد،با جعبه یِ شیرینی بیاید و همه برایش آرزویِ خوشبختی کنند یا انتقالی گرفته باشد و هرگز نبینی اش،ترسی بود که زمانِ غرق شدن در چشم هایش را از ثانیه به دقیقه ها تبدیل می کرد...!
لطفاً و خواهشاً،این خرداد را با همان ترس، با همان شوق عاشقی کنید...
#الناز_شهرکی
آن روزهایی که تلگرام و اینترنتی در کار نبود،خرداد پایانِ دبیرستان و دانشگاه بود و پایانِ خیلی از عشق ها!
فقط یک ماه نبود...
هر روزش،هر ساعتش غنیمتی بود برای خودش...
برای قرارهای پنهانی،برای رد و بدل کردنِ جزوه هایی که چاپارِ عشق بودند...
فکرِ اینکه سه ماه بعد،با جعبه یِ شیرینی بیاید و همه برایش آرزویِ خوشبختی کنند یا انتقالی گرفته باشد و هرگز نبینی اش،ترسی بود که زمانِ غرق شدن در چشم هایش را از ثانیه به دقیقه ها تبدیل می کرد...!
لطفاً و خواهشاً،این خرداد را با همان ترس، با همان شوق عاشقی کنید...
#الناز_شهرکی
۸۸۵
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.