چشمانم

چشمانم
روبه غروبیست
که تورا با خود برد
خاطراتی که شبها
تک و تنها
قاتل خوابم می شوند
مرا به انتظار
طلوعی که شاید
تورا بازگرداند
مات می کند
نگو برایت مرده ام
که باورم نمی شود
دست از خوابم نکش
نگذار سرگردان شب
و تنهاییم شوم
در آغوشم بگیر
بگذار حس کنم
هنوز کنارم هستی

منا_کمانگر
دیدگاه ها (۲)

=-O

زمان چیز عجیبی ستمی دودجلو میرودو دوست داشتنی ترین آدم های ز...

گروه تئاتر زمان قاجار!!!!!!!!

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط