ملکا
ملکا
تو آنی که خود گفتی و چنان که گفتی آنی
من چه دانستم که این دود آتش داغ است
من پنداشتم که هرجا آتش است چراغ است
من چه دانستم که در دوستی کشته را گناه است
و قاضی خصم را پناه است، من چه دانستم
که حیرت به وصال تو طریق است
و ترا او بیش جوید که در تو غریق است
خوانندگان ازو بر درِ او بسیارند
و خواهندگانِ او کم، گویندگان از درد بی دردِ او بسیارند
و صاحب درد کم.
التماس دعا
تو آنی که خود گفتی و چنان که گفتی آنی
من چه دانستم که این دود آتش داغ است
من پنداشتم که هرجا آتش است چراغ است
من چه دانستم که در دوستی کشته را گناه است
و قاضی خصم را پناه است، من چه دانستم
که حیرت به وصال تو طریق است
و ترا او بیش جوید که در تو غریق است
خوانندگان ازو بر درِ او بسیارند
و خواهندگانِ او کم، گویندگان از درد بی دردِ او بسیارند
و صاحب درد کم.
التماس دعا
۱۷۹
۰۶ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.