من یه عمر خودم بودم و خودم

من یه عمر خودم بودم و خودم ...
تو یادت نمیاد ، من غروبا میشستم پشت همین پنجره ، دستم رو میذاشتم زیر چونه و آدمهایی رو نگاه میکردم که بود و نبودشون برام فرقی نمیکرد ...
تو خبر نداری ، من همینجا ، با هر لبی که به لیوان چایی میزدم ، به حماقت اون دونفری که شونه به شونه ی هم راه میرفتن ، میخندیدم!
چه میدونستم روز بارونی چیه؟
غروب جمعه چه دردیه؟
انتظار چی میگه؟
من اصلا قبل تو ...
تو نمیدونی ،
وقتی نیومده بودی من حتی معنی "قبل" و "بعد" رو هم نمیدونستم .
من انقد پرت بودم که نمیدونستم به اون دو نفری که دارن باهم رlه میرن باید حسادت کنم .
من فکرشم نمیکردم که یک روز ، خودمو پیش یکی دیگه جا بزارم ...
شاید ...
شاید تو بی تقصیر بودی ، اما کاش
کاش میفهمیدی ؛
یا از اول نباید میومدی ، یا وقتی اومدی دیگه حق رفتن نداشتی ...
دیدگاه ها (۷)

وقتی میری از اینجا یه گوشه ای میشینیم چشامو رو هم میزارم رفت...

من 2 شما چی؟

_میدونی،دلتنگی چیه؟_نه!دلتنگی،یعنی یه جایی دارم، بلند بلند م...

امروز ۷ مرداد سالروز دومین قهرمانی استقلال در آسیا💙 روزی که ...

✨وکالت عشق✨#part5ویو ا.ت✨🎀دادگاه شروع شد با جونگکوک رفتیم دا...

game of love and hate(part 28)

جیمین فیک زندگی ادامه پارت ۳۸#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط