شهادت

#شهادت
تابوت شهيد كه آمد ...:)
مادر كفن را باز كرد
فرزند دلبندش ؛
سر در بدن نداشت
خنديد و گفت :
قول داده بود بيايد و آمد ...
پسرم هميشه "سرش" ميرفت ، "قولش" نميرفت
مثل الان...
دیدگاه ها (۱)

#نیازمندی‌ها _یعنی‌می‌شود ࢪوزے؛ ڪناࢪمزاࢪم‌بنویسند[شہیدھ]

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتار خوشم :)..

〖:🏿♂'〗 -آخرین‌قدم‌براۍِ‌رسیدن‌بھ‌تو این‌ِکھ‌از‌خودمون‌هم‌‌بگ...

بیا و دست‌هایت را بباف به دست‌هایم من دوست دارم قصه‌ای را ک...

🌿اولین روز زندگی مشترکروز اولی که ام البنین پا در خانه علی ...

my baby girlPart:34season:2___________________________که یهو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط