part ²
چند شاتی از جیهوپ 🐿🤎
وقتی مریض شدی
وارد اتاق مشترکمون شدم کولر رو روشن کردم روی تخت دراز کشیدمو دوباره خابم برد
جیهوپ ویو :
دو هفته ای میشد ک اتو ندیده بودم
امروز بعد 14 روز کار تمام وقت میتونستم استراحت کنم.... از همه مهم تر این بود ک میتونستم ات رو ببینم
دلم براش خیلی تنگ شدع بود
چندین شب بود ک نخابیده بودم
پس از موقعیت استفاده کردم و توی راه از لوکیشن تا سئول رو ی چرت زدم
دوس داشتم برم واس ات گل بگیرم با ی هدیه خوب
اما واقن توانشو نداشتم...
با صدای جیمین بود ک بیدار شدم
مث اینکه رسیده بودیم کمپانی
*پرش زمانی ب رسیدن هوپی ب خونه *
رسیدم خونه.. کلید انداختم تو در اما مث اینکه
کلید از پشت توی در بودع
پس زدستم روی زنگ گذاشتم...
ات ویو :
با صدای زنگ در بود ک از خاب بیدار شدم
بدنم درد میکرد
نمیتونستم راه برم داشتم میمردم از گرما
با هر زحمتی هم ک شدع بود خودمو ب در رسوندم
با نگاه کردن توی چشمی متوجه حضور جیهوپ شدم
صدامو صاف کردم
لبخندی زدم
و درو باز کردم
سعی میکردم ک متوجه نشه
جیهوپ ویو :
درو باز کرد ولی.... ولی
رنگش پریدع بود... انگاری حالش خوب نی
_ات!... چیزی شدع
اوکیی؟؟
+... ارع
با اوردن اولین کلمه ب زبونش نگاهم سمت لبایی رفت ک خشک شدع بودن...
اروم درو پشت سرم بستم
چرا انقدر خونه سرد!
_مطمعنی خوبی.... چرا کولر زدی تو این هوا
ات ویو :
دیگه نمیتونستم ادامه بدم.... نمیخاستم هوپی رو ناراحت کنم ولی واقن توان ایستادنم نداشتم
میخاستم برم تو اتاق تا متوجه حال بدم نشه ک پاهام سست شد و....
اهم اهم... گزارش کردن خوب نیستاااااا
چرا انجام میدیدددددددد
وقتی مریض شدی
وارد اتاق مشترکمون شدم کولر رو روشن کردم روی تخت دراز کشیدمو دوباره خابم برد
جیهوپ ویو :
دو هفته ای میشد ک اتو ندیده بودم
امروز بعد 14 روز کار تمام وقت میتونستم استراحت کنم.... از همه مهم تر این بود ک میتونستم ات رو ببینم
دلم براش خیلی تنگ شدع بود
چندین شب بود ک نخابیده بودم
پس از موقعیت استفاده کردم و توی راه از لوکیشن تا سئول رو ی چرت زدم
دوس داشتم برم واس ات گل بگیرم با ی هدیه خوب
اما واقن توانشو نداشتم...
با صدای جیمین بود ک بیدار شدم
مث اینکه رسیده بودیم کمپانی
*پرش زمانی ب رسیدن هوپی ب خونه *
رسیدم خونه.. کلید انداختم تو در اما مث اینکه
کلید از پشت توی در بودع
پس زدستم روی زنگ گذاشتم...
ات ویو :
با صدای زنگ در بود ک از خاب بیدار شدم
بدنم درد میکرد
نمیتونستم راه برم داشتم میمردم از گرما
با هر زحمتی هم ک شدع بود خودمو ب در رسوندم
با نگاه کردن توی چشمی متوجه حضور جیهوپ شدم
صدامو صاف کردم
لبخندی زدم
و درو باز کردم
سعی میکردم ک متوجه نشه
جیهوپ ویو :
درو باز کرد ولی.... ولی
رنگش پریدع بود... انگاری حالش خوب نی
_ات!... چیزی شدع
اوکیی؟؟
+... ارع
با اوردن اولین کلمه ب زبونش نگاهم سمت لبایی رفت ک خشک شدع بودن...
اروم درو پشت سرم بستم
چرا انقدر خونه سرد!
_مطمعنی خوبی.... چرا کولر زدی تو این هوا
ات ویو :
دیگه نمیتونستم ادامه بدم.... نمیخاستم هوپی رو ناراحت کنم ولی واقن توان ایستادنم نداشتم
میخاستم برم تو اتاق تا متوجه حال بدم نشه ک پاهام سست شد و....
اهم اهم... گزارش کردن خوب نیستاااااا
چرا انجام میدیدددددددد
۲۳.۲k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.