اهل عرفانم

اهل عرفانم
ساکنِ کویِ صفا
در پسِ کوچه یِ عشق
سر سجّاده ای از جنسِ خلوص
رو به سمتی، که بود کعبه ی دل
نبض آهنگِ سجودم هر صبح
می شود کوکِ ندایی، که
مرا می خواند؛
سمت "تکبیرةُالاحرام حضور"
پی " قَدْقامَت عشق "
پی آواز مؤذّن در باد!
پی دلدادگیِ خاک و علف!
پی رقصیدن‌ِ ماه و مهتاب!
گاهِ تابیدن نور از مشرق
عشقبازی طلوعِ خورشید!
گاهِ پیچیدن عطرِ شب بو
وقت بیداری موج و دریا
من،
وضو با نفس آینه ها می گیرم!
می روم سمت خدا
سر سجّاده ای از دشت نیاز
سجده ای در دل ماه!
من نمازم
جاری می شود از سر شوق
شوقی از جنس وصال محبوب
من نمازم را
همراه کبوتر در بام،
لحظه ی رویش سبزه به خاک
گاهِ خندیدن شبنم در برگ
گاهِ دلدادگی ام با معبود
از سرِ شوقِ وصال می خوانم!
و یقین می دانم که" خدا "
دست مرا می گیرد
از سر رحمت و مهر
از سر بنده نوازی، که بود
رأفت او بی پایان
و چه زیبا شود،
آن دم که به عشق
گرم و پرعاطفه گردد، دل من
به نوازشی، که
پُر شود هدیه زدستان خدا ...


#عرفان_یزدانی

#الهی_به_امید_مهر_تو_هستم
دیدگاه ها (۱)

‍ هر وقت امکان دارد، مهربان باش!همیشه امکان دارد ...#دالایی_...

ڪل لحظة من هذا العمر وعت حـسافة بڪـــلبی #مـظـفــر_...

صبحبر غزلخوانی چشمانتمیسرایدزیباترین قصیده ی باران را...برخی...

تنهایی امکم از غم دلتنگی نیست !!من هرچه بی قرار ترم ، بی صدا...

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط