- من به آوار میاندیشم
- من به آوار میاندیشم
و به تاراج وزش های سیاه
و به نوری مشکوک
که شبانگاهان در پنجره میکاود
و به گوری کوچک ، کوچک چون پیکر یک نوزاد
- کار... کار ؟
- آری ، اما در آن میز بزرگ
دشمنی مخفی مسکن دارد
که ترا میجود . آرام آرام
همچنان که چوب و دفتر را
و هزاران چیز بیهودهء دیگر را
و سرانجام ، تو در فنجانی چای فرو خواهی رفت
مثل قایق در گرداب
و در اعماق افق ، چیزی جز دود غلیظ سیگار
و خطوط نامفهوم نخواهی دید
(فروغ فرخزاد)
و به تاراج وزش های سیاه
و به نوری مشکوک
که شبانگاهان در پنجره میکاود
و به گوری کوچک ، کوچک چون پیکر یک نوزاد
- کار... کار ؟
- آری ، اما در آن میز بزرگ
دشمنی مخفی مسکن دارد
که ترا میجود . آرام آرام
همچنان که چوب و دفتر را
و هزاران چیز بیهودهء دیگر را
و سرانجام ، تو در فنجانی چای فرو خواهی رفت
مثل قایق در گرداب
و در اعماق افق ، چیزی جز دود غلیظ سیگار
و خطوط نامفهوم نخواهی دید
(فروغ فرخزاد)
۱۷۸
۲۲ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.