ابوسعید ابوالخیر در راه بود.
ابوسعید ابوالخیر در راه بود.
گفت:"هر جا كه نظر میكنم
بر زمین همه گوهر ریخته
و بر در و دیوار همه زر آویخته
كسی نمیبیند و كسی نمیچیند
گفتند: "كو؟ كجاست؟
گفت: "همه جاست.
هر جا كه میتوان خدمتی كرد
یا هر جا كه میتوان
راحتی بـه دلـی آورد
آن جا كه غمگینی هست
و آن جا كه مسكینی هست
آن جا كه یاری طالب محبت است
و آن جا كه رفیقی محتاج مروت
گفت:"هر جا كه نظر میكنم
بر زمین همه گوهر ریخته
و بر در و دیوار همه زر آویخته
كسی نمیبیند و كسی نمیچیند
گفتند: "كو؟ كجاست؟
گفت: "همه جاست.
هر جا كه میتوان خدمتی كرد
یا هر جا كه میتوان
راحتی بـه دلـی آورد
آن جا كه غمگینی هست
و آن جا كه مسكینی هست
آن جا كه یاری طالب محبت است
و آن جا كه رفیقی محتاج مروت
۱.۹k
۰۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.