وقتی باهات سرد بر خورد می کرد پارت ۲
وقتی باهات سرد بر خورد میکرد پارت ۲
ویو ا/ت:
از پله ها پایین اومدم
مقدار خیلی زیادی آدمو میدیدم که با بچه هاشون اومده بودن اینجا
فقط تصورشو بکن اون خانواده منو یونگی بودیم :)))) با بچه هامون
سرمو به چپ و راست تکون دادم تا به خودم بیام
رفتم فرودگاه و خیلی دنبال مامانم گشتم تا پیداش کردم
م ا/ت را با @ نشون میدوم 😂😔
@ سلام عزیزم خوش اومدی
اومد و بغلم کرد
+ س.... سلام مامان ! چقد دلن برات تنگ .. چقد ......... پیر تر شدی
@ زمونه گذشته دیگه
و بعد گریع کرد
+مامان ... تو که میدونی من چقد بدم میاد که گریه میکنی ... نمیخوام اشکاتو ببینم
@ عزیزم .... فقط..... خیلی بزرگ شدی ...
از بغلم جدا شد و من با شست دستام اشکاشو پاک کردم
@ بیا ... بیا بریم خونه .... از وقتی که اون پدرت با سندرومی که به ما نگفت ... از پیشمون رفت ..... حداقل امید اینو داشتم که تو از پیشم نرفتی ....
+ چشم مامان عزیزم ... خیلی حرفا دارم بهت بزنم
بعد یهو دست گذاشت رو پیشونیم
@ وای خدای من ! تو تب داشتی به من نگفتی !؟ وای خدا جونم الان چی میشه ؟ چیزی خوردی؟ از کی مریض بودی؟ وای خداااا
+ آروم باش مامان من چیزیم نمیشه
@ بدو سریع بریمخونه هوا هم تو سوئد خیلی سرده . باید برات یه سوپ درست و حسابی اماده کنم برات
+ چشممامان جون
و از میون یه عالمه آدم خارج شدیم و سوار ماشین مامانم شدیم
ویو یونگی :
نامه ا/ت به یونگی
" سلام قند شکری عزیزم، من برای یه مدتی نیستم و امیدوارم که ناراحت نشی
من زود برمیگردم باشه؟ دوست دارم "
بیا پایینننن
ایسگا شدی 😂😂
صب کن تا پارت بعد
شرطا
لایک ۱۰
کامنت ۱۵
ویو ا/ت:
از پله ها پایین اومدم
مقدار خیلی زیادی آدمو میدیدم که با بچه هاشون اومده بودن اینجا
فقط تصورشو بکن اون خانواده منو یونگی بودیم :)))) با بچه هامون
سرمو به چپ و راست تکون دادم تا به خودم بیام
رفتم فرودگاه و خیلی دنبال مامانم گشتم تا پیداش کردم
م ا/ت را با @ نشون میدوم 😂😔
@ سلام عزیزم خوش اومدی
اومد و بغلم کرد
+ س.... سلام مامان ! چقد دلن برات تنگ .. چقد ......... پیر تر شدی
@ زمونه گذشته دیگه
و بعد گریع کرد
+مامان ... تو که میدونی من چقد بدم میاد که گریه میکنی ... نمیخوام اشکاتو ببینم
@ عزیزم .... فقط..... خیلی بزرگ شدی ...
از بغلم جدا شد و من با شست دستام اشکاشو پاک کردم
@ بیا ... بیا بریم خونه .... از وقتی که اون پدرت با سندرومی که به ما نگفت ... از پیشمون رفت ..... حداقل امید اینو داشتم که تو از پیشم نرفتی ....
+ چشم مامان عزیزم ... خیلی حرفا دارم بهت بزنم
بعد یهو دست گذاشت رو پیشونیم
@ وای خدای من ! تو تب داشتی به من نگفتی !؟ وای خدا جونم الان چی میشه ؟ چیزی خوردی؟ از کی مریض بودی؟ وای خداااا
+ آروم باش مامان من چیزیم نمیشه
@ بدو سریع بریمخونه هوا هم تو سوئد خیلی سرده . باید برات یه سوپ درست و حسابی اماده کنم برات
+ چشممامان جون
و از میون یه عالمه آدم خارج شدیم و سوار ماشین مامانم شدیم
ویو یونگی :
نامه ا/ت به یونگی
" سلام قند شکری عزیزم، من برای یه مدتی نیستم و امیدوارم که ناراحت نشی
من زود برمیگردم باشه؟ دوست دارم "
بیا پایینننن
ایسگا شدی 😂😂
صب کن تا پارت بعد
شرطا
لایک ۱۰
کامنت ۱۵
۳.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.