اندکی شعر... نوش جان روحتان
اندکی شعر... نوش جان روحتان
بگذارقیامت بکنم
چنددقیقه!
با بُغض نگاهت بکنم
چنددقیقه!
یک عُمر به پای تو نشستم
گله ای نیست
بگذار شکایت بکنم
چنددقیقه!
میگفت پدر؛
گریه نباید بکند مرد!
سخت است رعایت بکنم
چنددقیقه!
رسم اَست
که خَنجر بزند دوست به پُشتم
بگذار رفاقت بکنم
چنددقیقه...!
اکنون منمو جور کشیده؛
بگذار حکایت بکنم
چند دقیقه...!
ساده بگذشتی،گوشت بگرفتی...!
بگذار،صدایت بکنم چند دقیقه....!
این لحظه که جانم برسیده لب جانم...!
بگذار نگاهت بکنم چند دقیقه...!
@,,,,D
بگذارقیامت بکنم
چنددقیقه!
با بُغض نگاهت بکنم
چنددقیقه!
یک عُمر به پای تو نشستم
گله ای نیست
بگذار شکایت بکنم
چنددقیقه!
میگفت پدر؛
گریه نباید بکند مرد!
سخت است رعایت بکنم
چنددقیقه!
رسم اَست
که خَنجر بزند دوست به پُشتم
بگذار رفاقت بکنم
چنددقیقه...!
اکنون منمو جور کشیده؛
بگذار حکایت بکنم
چند دقیقه...!
ساده بگذشتی،گوشت بگرفتی...!
بگذار،صدایت بکنم چند دقیقه....!
این لحظه که جانم برسیده لب جانم...!
بگذار نگاهت بکنم چند دقیقه...!
@,,,,D
۶۵۵
۲۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.