بعضی وقتا بخاطر تنهایی بیش از حد خودت باعث میشی همه ازت د
بعضی وقتا بخاطر تنهایی بیش از حد خودت باعث میشی همه ازت دور بشن...
یجورایی این تنهایی اخلاقتو عوض میکنه...
میشی ی دختر تنها و بداخلاق...
بهونه گیر...
با توقع زیاد...
بقول اطرافیانت نازک نارنجی...
لوس...
از این دخترا ک زود دلشون میگیره...
ی دختر ک وقتی ناراحته مهم نیست ک کجا باشه اشکاش بی اختیار سرازیر میشه...
ی دختر ک شبا فقط بالشتش میدونه چ میکشه تا صبح بشه...
خلاصه میشی ی دختر خسته کننده...
هر کی میاد تو زندگیت از خانوادت گرفته تا دوستات ، خیلی زود ازت خسته میشه...
ولی جالب اینجاس ک تو شاکی نمیشی ک زود میزارنت و میرن...
چون خودت میدونی تنهایی چ ب سرت اورده و تو رو عوضت کرده...
خودت میدونی ی دختری هستی ک تحملش سخته...
حقو میدی ب همونا ک رفتن...
میگی « حق داشتن...اخه من خیلی بدم... »
خدایااااا
ولی آخه ما دخترای تنها چی پس؟؟؟
قبول ک ما خسته کننده ایم...
ولی ما چ گناهی داشتیم ک تنهایی این بلا رو سرمون آورده؟؟؟
خب بخدا ماهم ی روزی میخندیدیم ...
ماهم ی روزی شیطون بودیم...
ماهم دل داشتیم...
ولی چکار کنیم...؟؟؟
بخدا ماهم ی دختر خوب و شاد بودیم...
اما الان...هوووف
خدایا بنده هات حق دارن از ما بدشون بیاد ...
ولی تو حواست به ما باشه...
تو ک خدایی.پس تو حداقل تنهامون نزار...
یه دختر تنها نمیتونه دلش ک گرفت نصفه شب بره بیرون و راه بره و اشک بریزه...
اینا میشه بغض...
یکی ک وارد زندگی ی دختر تنها میشه بخاطر بهونه گیریای مدامش زود ازش خسته میشه...
چون اون دختر از فرط تنهایی دلش میخاد اون ی نفر با هر نسبتی ک هست اونو بفهمه...پیشش باشه.
ولی راستش اینم ی توقع زیاده...
چون بالاخره هر کی هم باشه خودش کار و زندگی داره...
ب اون چ ک ما تنهاییم...
ب اون چ ربطی داره ک ما دلمون از همه چ پره...
خب اون ی نفر ک مقصر تنهایی ما نیست...
هوووف...
خدایا خودت مواظب تک دخترای تنها باش ಥ_ಥ
نوشته ی دختر بیش از حد تنهاااااااا
یجورایی این تنهایی اخلاقتو عوض میکنه...
میشی ی دختر تنها و بداخلاق...
بهونه گیر...
با توقع زیاد...
بقول اطرافیانت نازک نارنجی...
لوس...
از این دخترا ک زود دلشون میگیره...
ی دختر ک وقتی ناراحته مهم نیست ک کجا باشه اشکاش بی اختیار سرازیر میشه...
ی دختر ک شبا فقط بالشتش میدونه چ میکشه تا صبح بشه...
خلاصه میشی ی دختر خسته کننده...
هر کی میاد تو زندگیت از خانوادت گرفته تا دوستات ، خیلی زود ازت خسته میشه...
ولی جالب اینجاس ک تو شاکی نمیشی ک زود میزارنت و میرن...
چون خودت میدونی تنهایی چ ب سرت اورده و تو رو عوضت کرده...
خودت میدونی ی دختری هستی ک تحملش سخته...
حقو میدی ب همونا ک رفتن...
میگی « حق داشتن...اخه من خیلی بدم... »
خدایااااا
ولی آخه ما دخترای تنها چی پس؟؟؟
قبول ک ما خسته کننده ایم...
ولی ما چ گناهی داشتیم ک تنهایی این بلا رو سرمون آورده؟؟؟
خب بخدا ماهم ی روزی میخندیدیم ...
ماهم ی روزی شیطون بودیم...
ماهم دل داشتیم...
ولی چکار کنیم...؟؟؟
بخدا ماهم ی دختر خوب و شاد بودیم...
اما الان...هوووف
خدایا بنده هات حق دارن از ما بدشون بیاد ...
ولی تو حواست به ما باشه...
تو ک خدایی.پس تو حداقل تنهامون نزار...
یه دختر تنها نمیتونه دلش ک گرفت نصفه شب بره بیرون و راه بره و اشک بریزه...
اینا میشه بغض...
یکی ک وارد زندگی ی دختر تنها میشه بخاطر بهونه گیریای مدامش زود ازش خسته میشه...
چون اون دختر از فرط تنهایی دلش میخاد اون ی نفر با هر نسبتی ک هست اونو بفهمه...پیشش باشه.
ولی راستش اینم ی توقع زیاده...
چون بالاخره هر کی هم باشه خودش کار و زندگی داره...
ب اون چ ک ما تنهاییم...
ب اون چ ربطی داره ک ما دلمون از همه چ پره...
خب اون ی نفر ک مقصر تنهایی ما نیست...
هوووف...
خدایا خودت مواظب تک دخترای تنها باش ಥ_ಥ
نوشته ی دختر بیش از حد تنهاااااااا
- ۳۲.۴k
- ۰۷ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط