گر مای تن شهریوری ات

گر مای تن #شهریوری ات...
نفس من که هیچ...!
تابستان را از پا
انداخت و
مجبور به کوچ کرد...!
اما!!!!
من هنوز عاشقانه ایستاده ام.

.رضاصمدی
دیدگاه ها (۱)

دونیمه، زمانی یکی می‌شوند و از دو تنها یک جمع کامل می‌سازند ...

#عصا_را_اژدها_خواهیم_کردروزی ناصرالدین شاه از #حاج_ملاعلی_کن...

هیچ عملی در روز #جمعه، برتر از #صلوات بر محمد و آل محمد صلی ...

#چادرۍ_نوشٺولی تو...ای بانوی چادریمادری داری که...برای شفاعت...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟏ات خشکش زده بود. نمی‌دونست ب...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟑ات هنوز تو فکر خواب بود که ص...

برایم از رنجی بنویس که تورا آهسته پیر کرد و از نفس انداختبگو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط